توصيه به ديگران
۰
يکشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۳۳
پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی (بخش سوم)
در این راستا، خواهیم دانست که نظم نوین جهانی بر اساس ذات متشکل از اتمهای نفسانیت مدار و جاه طلب امریکایی، برای تمامی دولتها و ملتها سرنوشت و خط مشی واحدی را تعریف می نماید که نه تنها در تعارض با منافع سلطه جویانه ی خود نباشد، بلکه تأمین کننده ی نیازهای شیطانی و هواپرستانه ی سیری ناپذیر امپریالسم و بازوهای اجرایی آن باشد.
پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی (بخش سوم)
Share/Save/Bookmark
سرویس سیاسی عصر امروز؛

پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی

پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی بخش اول

پدیداری سنت الهی در نظم نوین جهانی بخش دوم

بخش سوم:

«رونالد ریگان»، با خوشحالی آشکاری این نظریه را که تأمین صلح از طریق سلطه عملی است، با ذکر این نکته در خاطرات خود مطرح می نماید:

« من می دانم که گورباچف، انگیزه های قوی برای خاتمه بخشیدن به رقابت تسلیحاتی داشته است. اقتصاد روسیه همچون سبدی است که بخش مهمی از آن، صرف هزینه های تسلیحاتی می شد. او فهمیده بود که ما می توانستیم خیلی بیش از روسها، تا آن حد که بخواهیم روی تسلیحات خرج کنیم. دنیا در گذر از یک مقطع جدیدی می باشد، ما این شانس را داریم که این دنیا را امن تر و جایی بهتر برای اکنون و قرن 21 بسازیم. »
 
حال، قبل از بررسی شرایطی که آمریکا پس از چیره گشتن دکترین بوش و ریگان و گسترش سلطه نظامی بر جهان رقم زد و پرداختن به میزان موفقیت این نظام امپریالیستی در برقراری امنیت برای دنیا در ذیل تئوری پرتبختر نظم نوین جهانی، بهتر است به واکاوی تاریخ شکل گیری و بوجود آمدن دولت آمریکا بپردازیم و در پی شناخت ذات و ماهیت سلطه جوی آن، حقیقت را موشکافی نموده و به سمت فهم این واقعیت حرکت کنیم که آیا اصولا حکومتی با این پیشینه و ماهیت که اصل وجودی خود را بر ظلم و استثمار و تصاحب بنا نهاده، میتواند بدون تمسک به این ابزار متخاصمانه، نظمی را برای دنیا متصور گردد؟

و البته، پر واضح است که خرق چنین ماهیتی ابدا در دستور کار دولتمردان صاحب دکترین حکومت جهانی قرار نداشته و بلکه بالعکس، تمامی برنامه ریزیها و ساختارهای پیش بینی شده در پارادایم های نظام سلطه در راستای همان خوی دد منشانه ی امپریالیستی شکل گرفته و طراحی گردیده است.

در این راستا، خواهیم دانست که نظم نوین جهانی بر اساس ذات متشکل از اتمهای نفسانیت مدار و جاه طلب امریکایی، برای تمامی دولتها و ملتها سرنوشت و خط مشی واحدی را تعریف می نماید که نه تنها در تعارض با منافع سلطه جویانه ی خود نباشد، بلکه تأمین کننده ی نیازهای شیطانی و هواپرستانه ی سیری ناپذیر امپریالسم و بازوهای اجرایی آن باشد.

اگر صهیونهای یهودی، هم آوا با نظامهای توتالیتاریته ی جهانی در پی دستیابی به سرزمینی جهت تمرکز قدرت در راستای جهانی سازی سلطه ی خود، با بزرگنمایی کشتار یهودیان توسط هیتلر نازی، به خلق هلوکاست و جعل واقعیات می پردازد، باید دانست که هلوکاست واقعی در تاریخ بشریت زمانی اتفاق افتاد که تمدن وحشی آمریکا بر پایه ی قتل عام و کشتار بیش از 112 میلیون سرخپوست که پیش از پای گذاشتن کریستف کلمب در سال 1492 میلادی/ 897 هجری قمری، در آن سرزمین ساکن بودند بنا نهاده شد. 

سرزمینی که بر خلاف تصور عموم، نه تنها خالی از سکنه نبود بلکه بیست و پنج هزار سال پیش از آن مردمانی از شمال شرق آسیا از طریق تنگه ی برینگ که اقیانوس آرام را به اقیانوس منجمد شمالی وصل می کند، بدانجا رفته بودند و قرنها با کشاورزی، شکار حیوانات و ماهیگیری روزگار می گذرانند. اینکه نسل کشی سرخپوستان، پس از کشف منطقه فلوریدا، از بامداد عید پاک سال 1513 میلادی، به شهادت واقعیت تاریخ توسط « خوان پولوس دولیون » آغاز گردید، و یا اولین ورود مهاجران انگلیسی به صورت گروهی از اروپا در سال 1607 میلادی به ساحل ویرجینیا در شرق آمریکا اتفاق افتاد و پس از آن به تدریج مهاجرانی از اسپانیا، فرانسه، هلند و سوئد به امریکا رفته و در گوشه و کنار آن ساکن گردیدند، تاریخی را از گذشته ی امپریالیست آمریکا به تصویر میکشد که بسیار با آنچه تاریخ نویسان مغرض و تحت فرمان مدعی شده اند تفاوت دارد.

آنها که ادعا می نمایند پیش از به اصطلاح، کشف این سرزمین توسط کریستف کلمب، این قطعه از کره ی زمین خالی از زیست انسانی بوده و هدیه ای است از جانب خداوند تا سکونتگاه انسانهای برگزیده ی زمین باشد و تمدن و آبادی را به آن ارزانی دارد و این دقیقا در همان دورانی بود که مهاجران انگلیسی خود را وارثان امپراطوری مطلق العنان انگلیس می دانستند و توسعه ی آن را هدفی بزرگ برای اعتلای قدرت خویش برمی شمردند.

البته باید ابتدا بر ساکنان اصلی آن سرزمین که سرخپوستها بودند پیروز و مسلط می گردیدند و این پیروزی ابدا دشوار نبود. داشتن سلاحهای آتشین و مرگبار در برابر سرخپوستانی که از ابتدایی ترین سلاحها مانند تیر و کمان برخوردار بودند می توانست پیروزی مطلق را برای غاصبان اروپایی به ارمغان بیاورد.
 
اما، بی صبری این اشغالگران برای تسلط بر سرزمین آمریکا به حدی بود که بکارگیری سلاحهای جنگی مرگبار نمی توانست اقناع کننده ی شتابشان باشد، از اینرو تراژدی نابود کردن سرخپوستان از ابعاد متنوعی آکنده از توحش و تجاوز برخوردار گردید.

تا آنجا که بنا به تخمین منابع پژوهشی از 95 میلیون نفر تا 112 میلیون نفر از سرخ پوستان به روشهای گوناگون از جمله کوچ اجباری دادن، گرسنگی، شیوع بیماریهای واگیرداری مانند طاعون  و وبا و نیز قتل عام مستقیم، کشته و متواری شدند.
✍️ مریم اشرفی گودرزی
کد مطلب : 318942